گاه نوشته های من



بسمه تعالی

ماه رجب گذشت، شعبان گذشت و چشم بر هم زدنی هجدهم رمضان شد و شب قدر امسال هم رسید. زمان و عمرمون داره مثل برق میگذره، کاش قدر بدونیم که بعداً حسرت نخوریم.
از شب قدر سال گذشته تا شب قدر امسال حوادث تلخی رو پشت سر گذاشتیم، خیلیا که سال قبل توی این شبا جوشن میخوندن و قرآن به سر می گرفتن و بِکَ یا الله می گفتن دیگه بین ما نیستن. بعضی از مردم داغدار شدن، بعضیا عزیزانشون رو غریبانه دفن کردن و با داغ دلشون سوختن و ساختن. آخریشم که حادثه ناوچه کنارک بود که یه بار دیگه دلهامون رو به درد آورد.
روح همشون شاد.
بخواهیم یا نخواهیم همه ی ما یه روزی این سفر رو به آخر میرسونیم و با این مسیر جذاب و خوش آب و رنگ و وسوسه انگیز اما آلوده و ناهموار و پر درد و رنج وداع میکنیم. یکی زودتر و یکی دیرتر. فقط خدا کنه وقتی به مقصد رسیدیم جوری اَزَمون استقبال بشه که خستگی سفر از تَنِمون در بره. البته اگه قبلش تو مسیر، غرق در جذابیت راه نشده باشیم و غافل از مقصد، گوشه ای اطراق نکرده باشیم و همه توشه راهمون رو تموم نکرده باشیم و انقدری دست پر به مقصد برسیم که بتونیم اونجا راحت باشیم و به آرامش برسیم و از دست خالی بودنمون خجالت زده و شرمسار نباشیم . اگه به جای درّ و گوهر، زباله های مسیر رو توشه ی راه نکرده باشیم.

اعمال شبهای قدر و درد دل با خدا و توبه و اظهار ندامت از تقصیر و خطاها و عشق بازی با حضرت حق و عزاداری بر یتیمیمون و اشک بر مظلومیت آقا و مولامون امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام، همه به جای خود
بیاید با خودمون قرار بگذاریم قلبمون رو صاف کنیم و اگر از کسی کدورتی داریم کنار بگذاریم و برای همه مؤمنین دعاهای خوب کنیم.
انس با خدا و اهلبیت علیهم السلام ، توفیق طاعت و بندگی حضرت حق و  خدمتگذاری آستان اهلبیت، سلامتی، حال خوش، آرامش و امنیت، معنویت، عاقبت بخیری و . رو برای همدیگه و در رأس همه حوائج ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو از خدا بخواهیم.
بیاید با خودمون قرار بگذاریم که از حالا با تقوا و عمل صالح و اخلاق خوش و دستگیری از نیازمندان، خودمون رو به امام زمان نزدیک کنیم و با این کارمون بر لبان مبارک حضرت لبخند رضایت بنشونیم. امید آنکه مشمول دعا و الطاف خاصه حضرت بشیم.

راستی، یکی از مهم ترین دعاها مخصوصا در شب های قدر که متأسفانه در مفاتیح و سایر کتب ادعیه بهش اشاره ای نشده، یعنی نمیشده که اشاره بشه، دعای خیر برای منه، بله دعای ویژه برای این بنده حقیر که بدجوری محتاج دعای خیرتونم
امیدوارم این دعا رو فراموش نکنید.

ملتمس دعاء
    رضا
 


بسمه تعالی

می فرمود: سالها قبل از انقلاب، کتابی در پاسخ به بعضی شبهات روز، نوشته بودم. مشهوری آن را خواند و پسندید. پیام داد که به شهر آنها بروم تا به بهانه بزرگداشت من، مسائل روز اسلامی را تبلیغ کنیم.

بلیت قطار خریدم و سوار شدم. با خود گفتم ایکاش همسفر اهل علم و کتابی نصیب تا با مباحثه، راه کوتاه شود. دیدم سید معمم بلند قدی بسمت کوپه من می آید. چهره زیبا، لباس فاخر، ریش آراسته و عمامه مرتبی داشت. گفتم خدا را شکر که دانشمندی نصیب شد. شادمانیَم دیری نپایید. دهان که باز کرد، دریافتم جز چند متر پارچه عمامه، از دانش بهره ای ندارد.

به ایستگاه مقصد که رسیدیم جمعیت فراوانی از متدینین با پلاکارد خوشامد، روی سکّو منتظر بودند. مومنین به قطار ریختند. دو دیدند، من و سید خوش بر و بالا! بدون لحظه ای تردید، سید را کول کردند و با سلام و صلوات بطرف ماشین ها دویدند. به هر کس التماس کردم که مرا هم سوار کند و تا شهر برساند، قبول نکرد که نکرد. گفتند آقا ما را برای بدرقه ملّای دانشمند فرستاده. جای اضافی نداریم و مسافر نمی بریم.

ماشین زیبای حامل آقا سید در جلوی دهها ماشین و مینی بوس مملو از مشایعین صلوات گو، راه افتاد و رفت.

به جان کندن، وسیله ای یافتم و خودم را به خانه میزبان رساندم. دقایقی بود که سید حیران به آقا رسیده بود و طرفین، تازه اصل ماجرا را فهمیده بودند. خودم را معرفی کردم. آقا مرا کنار خود جای داد و اکرام نمود . آن وقت، سر در گوشم کرد و به مطایبه فرمود: آشیخ! مردم حق داشتند که اشتباه گرفتند. آخر، اینهم سر و شکل و لهجه است که تو داری؟ ملّا که هیچ، به آدمیزاد هم نمی مانی!

✳️ علامه جعفری قصه را تعریف می کرد و خودش همراه ما می خندید. از یادآوری تحقیرهایی که دیده بود، سر سوزنی تکدر نداشت، تفریح هم می کرد. در آن اتاق کوچک مملو از کتاب، در آن ردای ارزان کهنه، روحی عظیم خانه کرده بود. نور به قبرش ببارد.

استاد، آن روز ، یادمان داد که عقل مردم به چشم شان است.

محمدحسین کریمی‌پور


مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

بعضی افراد انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی یا ابراز احساسات و عواطف است. به نظرم نوشتن به مانند نوشیدن یک فنجان چای داغ یا یک لیوان شیر گرم در هوای سرد برفی همیشه آرامش دهنده و لذتبخش است. از طرفی نوشته های ما یکی از معدود آثاریست که از ما برجای می ماند. و از سویی با این کار به دیگران این اجازه را می دهیم که هرکس مایل بود لحظاتی را با این نوشته ها و حال و هوای آنها همراه گردد و چنانچه باب طبعش بود آنها را دنبال کند.

از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، نوشتن را دوست دارم و برایم مثل یک ماجراجویی جذاب است، ولی معمولا تنبلی مانع از آن میشود.

شاید هم این امر که در طی این سالها به لطف الهی توفیق داشتم پیوسته به طور حضوری و چهره به چهره با مردم شهرهای مختلف از هر قشر و صنف و سطح سواد و فرهنگ و سن و سالی به صحبت و معاشرت و مشاوره و پاسخگویی و مباحثه و مناظره بپردازم باعث شده بود که کمتر میل به نوشتن داشته باشم و نسبت به این امر کوتاهی کنم .

به هر حال در این شرایط کرونایی که دیگر مثل قبل خبری از صحبت های چهره به چهره نیست لازم دیدم فرصت را غنیمت شمرده و علاوه بر شروع مجدد فعالیت کانال هایم در پیامرسان های تلگرام و ایتا، که هر یک به هدف خاصی تأسیس شده بود، به آنچه عمیقا دوستش می دارم یعنی: نوشتن،سلامی بگویم و بِعونِ الله و حُسنِ توفیقِه نوشتن را آغاز کنم.

با این مقدمه ،خوشحال می شوم که از هم اکنون با نام و یاد خداوند متعال رسماً اعلام کنم:

خانم ها

آقایان

به گاه نوشته های من خوش آمدید.


 

✍️ ماه رمضون، ماه بازگشت از مسیرهای انحرافی به جاده ی اصلیه.
ماه بازگشت به خوده.
ماه سرخاب و سفیدابه، یعنی پیرایش جسم و روح از آلودگیها و آرایش روح و روان با معنویت و بندگی.
خدا #ماه_رمضون رو قرار داده که بنده هاش سالی یه بارم که شده به قول امروزیا ریسِت و ریکاوری بشن و از نو شروع کنن و خوبی ها و معنویت هایی رو که در طول یک سال إحیانا از دست دادن بازیابی کنن. وقتی غرق دنیا میشی و غفلت همه وجودتو میگیره، به یه جایی میرسی که هنگ میکنی و زندگیت متوقف میشه و نیاز داری که یه جوری از این وضعیت خلاص بشی، ماه رمضون همونیه که از این وضعیت خلاصت می کنه و کمک می کنه به خودت بیای و زندگیتو از رکود نجات بدی و به حرکتت ادامه بدی. اما حرکت به سمت چی ؟
به سمت هدف خلقتت، همون هدفی که برای رسیدن بهش راهی جز #بندگی نیست. بندگی یکی از راه ها نیست، شاهراهم نیست، بلکه تنها راهه.
تو این راه خدا برامون وسایلی قرار داده تا به کمکشون سالم و سریع تر به هدف برسیم. یکی از اون وسایل تجدید بیعت با امام حسینه که در تمام ایام سال بهش سفارش شده و توی ایام ویژه ای مثل ماه رمضون به عنوان یکی از اعمال خاص  مورد تأکید قرار گرفته. میدونی چرا؟ چون امام حسین ع، بهتر از هر کسی بلد این راهه و بهترین الگوئه برای طی این طریق ناهموار. امام حسین ع کسیه که این مسیری که ما أوّلشیم رو طی کرده و به هدف خلقت در حد کمال رسیده. پس دستتو بذار تو دستتشو هیچوقت رها نکن. ازش الگو بگیر، کمک بگیر، حرفشو بشنو و باهاش حرف بزن، اونوقته که میبینی به کجاها میرسونتت. شک نکن #کُلُّ_الخَیر_فی_بابِ_الحسین علیه السلام
یه چیز دیگه
یادت باشه هر مجلسی که برا امام حسین ع برپا میشه می تونه کار یه ماه رمضون رو بکنه. اگه میخوای تو مسیر بمونی و به حرکتت ادامه بدی از مجالس اهلبیت و روضه امام حسین ع غافل نشو.

یا حق

#به_انتخاب_تو

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها